مقاله

زندان، محک اراده‌ی انسان آزاد 

ایران سومین کشور از لحاظ داشتن شمار زندانیان سیاسی در جهان است. البته نباید این نکته را از یاد برد که ...

رونیا آویر

زندان مكانی است كه نه تنها فرد زندانی را از لحاظ فیزیكی محدود نموده و آزادی‌هایش را از او سلب می‌نماید، بلکه وسیله‌یی‌ست که از طرف حاکمیت برای تسلط بر حوزه‌ی اندیشه و هستی متافیزیکی انسان به‌صورت هدف‌مند به شکلی استراتژیک به‌کار گرفته می‌شود. بدیهی‌ست که زندانی نمودن انسان‌ به‌خاطر عقیده‌یی که دارد، عملی غیرانسانی به شمار می‌رود. زیرا زندان‌ها با ظهور سیستم مردسالار و قدرت‌گرا و با ایجاد اولین دولت‌ها به وجود آمدند تا منافع حاکمیت را برآورده سازند. در واقع زندان‌ها به‌وجود آمدند تا هرگونه تفکر آزادی‌خواهی که در مقابله با نظام هیرارشی و اقتدار به‌وجود می‌آیند را با اصول و الگوهای تنبیهی خود از ذهن جامعه دور نمایند؛ غافل از اینکه هر چه زندان‌ها از آزادی‌خواهان انباشته شدند، در جامعه نیز روح آزادی‌خواهی و استقلال فکری و مبارزه برای رهایی از سیستم سلطه قوت گرفت. امروزه نیز این خط مقاومت و تسلیم‌ناپذیری با تمام نیرویش ادامه دارد. در عصر فرهنگ زن ـ مادر كلمه‌ی زندان یا حتی جایی ویژه که برای به‌بندکشیدن جسم انسان‌ها مورداستفاده قرار گیرد، وجود نداشته است. حتی در آن دوران اگر كسی مرتكب اشتباهی می‌شد که از نظر جمع، جرم محسوب می‌گشت، هیچ وقت تنبیه بدتر از مرگی که ما آن را با نام زندان می‌شناسیم، برای او در نظر نمی‌گرفتند. این مهم در ارتباط با فرهنگ خاص آن مقطع زمانی بوده چون در آن زمان سیستم هیرارشی و یا دولت‌گرا وجود نداشت که زندان هم وجود داشته باشد. در عصر نئولیتیك(نوسنگی) افراد جامعه بر اساس وجدان و اخلاق جمعی به زندگی می‌پرداختند؛ که البته نقش زن در ایفای این مقوله کاملاً مشهود است. اما با پیدایش سیستم سرمایه‌داری و ذهنیت مردسالاری كم‌كم نقش زن در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و...کم‌رنگ شده و جای خود را به حضور خشن اقتدار مرد و سیستم قدرت‌ـ‌دولت می‌سپارد. این‌گونه بود که نظام عدالت به پیش‌آهنگی زنان توسط سیستم مردسالار کنار زده می‌شود و با به بردگی کشاندن زن، عدالت به چالش کشیده می‌شود وتمام جامعه خود را در چنگال استبداد و نظام بردگی‌ساز مردسالار گرفتار می‌بیند؛ نظامی که از زندان به‌عنوان وسیله‌یی برای دراختیارگرفتن اراده‌ی جمعی استفاده می‌کند.

با پیشرفت نظام سرمایه‌داری که می‌توان آن را ادامه‌ی همان نظام مردسالار و هیرارشیک قلمداد کرد، بی‌اخلاقی، بی‌عدالتی و بی‌وجدانی در جامعه رواج یافته و به بالاترین سطح خود می‌رسد. در بعد اجتماعی سیستم با فراهم‌کردن شرایط، زمینه را برای ارتکاب جرم و منحرف‌کردن نیروی جامعه از خط فکری آزادی‌خواهی فراهم می‌آورد. سیستم، افراد جامعه را با حیله‌گری به راه‌های غیراخلاقی تشویق می‌کند و این‌گونه شخصیت‌شان را تخریب می‌سازد. از طریق اشاعه‌دادن مواد مخدر، فاحشه‌گری، بیکاری و اشاعه‌ی ضدفرهنگ‌ها در میان جامعه و با سردادن شعار "اصلاح‌گری زندان"، آنان را با بهانه‌هایی واهی، راهی زندان می‌نماید که خود سیستم از آن با عنوان "ندامتگاه" نام می‌برد. با پوچ‌کردن معنای زندگی، سعی در به تسلیمت‌کشاندن اراده‌‌‌ی آن‌ها و سرانجام، دورنمودن‌شان از فکر آزادی می‌نماید. هر نیروی کنش‌گر، مخالف و تسلیم‌ناپذیری را که برای خود بسان تهدید تلقی نموده، با توسل به راهکارهای غیراخلاقی تضعیف و منفعل می‌سازد. این حربه یکی از سیاست‌های رژیم جمهوری اسلامی می‌باشد که به‌واسطه‌ی آن سعی در دورکردن جوانان به‌عنوان نیروی پویای مبارزاتی جامعه از جوهره‌ی اصلی خود می‌نماید. امکان زندگی با معیارهای اخلاقی، وجدانی و دموکراتیک را از افراد و کل جامعه سلب کرده تا صرفاً به دنبال تأمین نان شب خود باشند!. وحشی‌گری و بی‌اخلاقی سیستم به‌حدی‌ست که حتی مشاهده‌ی وضعیت فلاکت‌بار زندگی افراد جامعه و معضلات اجتماعی، نتوانسته رژیم را از این سیاست غیرانسانی منصرف کند. بدیهی‌ست که افرادی که در نتیجه وضعیت نابهنجار جامعه مرتکب جرایم اجتماعی می‌گردند، تبدیل به مجرم‌هایی می‌گردند که خود سیستم زندان‌ در بازتولید آنها نقشی مهم و اصلی ایفا می‌نماید. در یک کلام می‌توان گفت که بزهکاری معلولِ عملکردهای خود سیستم است و خود سیستم سبب به‌وجودآمدن چنین جرم‌هایی در جامعه می‌شود. با این اوصاف این سؤال به ذهن خطور می‌کند که حقیقتاً مجرم اصلی کیست و اصلاً آنکه باید مجازات شود چه شخص یا نهادی می‌باشد؟ چه کسی مقصر اصلی این‌همه درماندگی‌هاست که گریبان افراد جامعه را گرفته است؟ چرا وقتی کسی در مقابل این سیاست قد علم می‌کند و زبان به اعتراض می‌گشاید، عوامل نظام با انواع برچسب‌ها او را از میدان مبارزه‌ی به حقی که انجام می‌دهد دور می‌سازند؟ چرا کسی که به دفاع از اراده، شرف و کرامت خلقش بر‌خاسته و ابتدایی‌ترین حقوق جامعه‌اش را می‌خواهد، می‌بایست متحمل مجازاتی چون اعدام و زندان شود؟ زندان مکانی‌ست که هدفش درهم‌شکستن اراده‌ی آزاد انسان‌هاست تا بار دیگر از حق ‌و حقوق حرفی به میان آورده نیاورند. و زندانیان سیاسی دقیقا همان گروهی هستند که زبان به اعتراض در مقابل این ناعدالتی‌ها می‌گشایند و چنین مورد غضب سیستم قرار می‌گیرند.

ایران سومین کشور از لحاظ داشتن شمار زندانیان سیاسی در جهان است. البته نباید این نکته را از یاد برد که این آمار تنها آمار غیر رسمی‌ می‌باشد و قطعاً اگر امکان آمار رسمی وجود می‌داشت، وضعیت و میزان زندانیان سیاسی در ایران مشخص‌تر مورد مطالعه قرار می‌گرفت. جمهوری اسلامی به عنوان بخشی از دستگاه سرمایه‌داری و نظام سلطه، بیشترین تلاش‌ها را برای حفظ اقتدار و عدم شکل گیری اندیشه‌ی آزادی‌خواهی انجام می‌دهد. دارای یکی از مخوف‌ترین و وحشتناک‌ترین شکنجه‌گاه‌ها و سیستم‌های زندان است. اعمال وحشیانه‌ترین و شنیع‌ترین شکنجه‌ها ــ از کشیدن ناخن دست‌وپا و زدن شوک الکتریکی به تن خیس و عریان زندانیان گرفته تا تزریق موادمخدر، زدن با باطوم و شلاق، جنگ روانی و تجاوزــ مواردی است که به طور چشمگیری در تمام طول حاکمیت سی‌و شش ساله‌ی نظام مداوما بر زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی اعمال می‌شود. هدف جمهوری اسلامی از اعمال این شكنجه‌های غیرانسانی وادارسازی زندانی سیاسی به سر تعطیم فرود‌آوردن در برابر وی است.

ولی در این میان بسیارند کسانی که هرگز در مقابل شکنجه‌ و تهدیدهای روانی نظام و حتی در مقابل مرگی که بر آن‌ها تحمیل می‌شود سر تعظیم فرود نیاورده و تسلیم نمی‌شوند. هستند افراد بسیاری که در راه شرافت و سعادت خلق‌شان از جان و زندگی خود مایه گذاشته‌اند. هنوز هم بسیارند کسانی که ادامه‌دهنده‌ی این خط مقاومت و ایثارند. قابل‌تأمل است که علی‌رغم برخورداری از تمامی امکاناتی که با هدف درهم‌شکستن اراده‌ی زندانی سیاسی به کار می‌گیرد، در زندان‌های سیاسی، باز خط مقاومت و ایثارِ این مبارزان است که جاودانه و پیروز است. جلادانی که پشت نقاب سیاه، چهره‌ی پلیدشان را مخفی کرده‌اند بایستی بر این امر واقف باشند که در این عصر چهره‌یی پشت ماسک و نقاب نمی‌تواند پنهان ‌بماند و بدانند که عصر "خدایان نقاب‌دار" به پایان رسیده به‌طوری‌که امروزه با تمامی عریانی خویش در میدان رسوایی سرگردان‌اند. روزبه‌روز حلقه‌ی مقاومت بزرگ‌تر و قوی‌تر شده و سازمان‌دهی و مبارزه را گسترش می‌دهد.

خط مقاومتی که امروز با پیشاهنگی ملت کورد در ایران در حال نهادینه‌شدن است، ریشه در مقاومت زندان "آمد" ـ نماد مقاومت تاریخی در کردستان‌ـ دارد؛ خط مبارزه‌یی که با شعار "مقاومت زندگی‌ست" امید به مبارزه‌یی روشن و نوید‌بخش به پیروزی را در دل انسان کورد، زنده گردانید. این خط مقاومت نیز امروز در شرق کردستان به راه خود ادامه می‌دهد و با نیرویی تسلیم‌ناپذیر شهیدانی چون شیرین علم‌هولی،‌ فرزادکمانگر، فرهاد وکیلی، حسین خضری، احسان فتاحیان، علی حیدریان،‌ حبیب‌الله گل‌پری‌پور، رضامامدی و . . . بسیاری دیگر را تقدیم انقلاب کوردستان نموده است. آنانی که پای چوبه‌ی دار رفتند و تا آخرین لحظه‌ی زندگی از آرمان خود دست برنداشتند. بی‌گمان امروز این درخت تنومند مقاومت، ریشه در اعماق قلب یک تاریخ دارد و قامتش به بلندای آزادی و وسعتش به پهنای عشق است.