آسیمیلاسیون اجباری حداقل به اندازه جنگ و ترور، تأثیری مخرب بر موجودیت فرهنگی کردستان گذاشته است...
یکی از سیاستها و راهکارهای اجتماعی که نیروهای جنگطلب و اقتدارگرا بیش از همه بدان متوسل شدهاند آسیمیلاسیون میباشد. هدف اصلی سیاستهای آسیمیلاسیون که بطور کلی به معنای ذوب فرهنگی میباشد این است که برای سلب هر گونه قابلیت مقاومت و مخالفت از کسانی که تحت حاکمیت خویش درآوردهاند، کاربرد زبانی بومی را که ابزار اساسی مورد استفاده ذهنیت است منع نموده و زبان حاکم را بهعنوان زبان کاربردی جایگزین نماید. از طریق زبان رسمی، زبان و فرهنگ بومی بیارزش گردیده و تا حدی که حتی در محاوره هم نقش ایفا ننماید، عرصه بر آن تنگ میگردد. زبانـ فرهنگ حاکم بهعنوان زبان پیشرفت، تحصیل، سیاست و اقتصاد برای بکارگیرنده آن موجب منفعت میشود. زبان و فرهنگ تحت حاکمیت هم برای بکار برنده آن موجب ضرر و زیان میشود؛ تحت این دوگانگی مقاومت زبان بومی در برابر زبان و فرهنگ حاکم روز به روز دشوارتر میشود. بویژه اگر این زبان به زبان نوشتاری تبدیل نشده و لهجه حاکم خود را بوجود نیاورده باشد عاقبت این زبان و لهجهها خسران است. آسیمیلاسیون نه تنها در عرصه زبان نوشتاری پیاده میگردد بلکه بر روی کلیه نهادهای اجتماعی ایجاد شده توسط اقتدار نیز انجام میشود. همانندسازی و تطابق با واقعیت ملت، دین و گروه حاکم و نهادهای آنان در هر سطحی جریان دارد. هنگامی که عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی ذهنیتی بطور رسمی تعریف شده و بهلحاظ حقوقی خود را گارانتی میکنند، نهادهای همسان دیگر اقلیتها و تودههای زیردست بطور اجباری یا داوطلبانه خود را بر اساس نهادهای فرهنگی حاکم آسیمیله نموده و در درون رسمیت جای میگیرند. هر اندازه فشار و منافع اقتصادیـ سیاسی مطرح باشد ذوب و آسیمیلاسیون روی میدهد.
آسیمیلاسیون اجباری حداقل به اندازه جنگ و ترور، تأثیری مخرب بر موجودیت فرهنگی کردستان گذاشته است. قدمت این راهکار و سیاست به اعصار اولیه برمیگردد. اگر بگویم زبان و فرهنگ سومری اولین و بزرگترین فرهنگ و زبان آسیمیلاسیون است مبالغه نخواهد بود. این را میتوان از نظم کلمات و جملات فهمید. قبل از زبان هوری، میتانی، اورارتویی و مادی و پارسی، زبان سومری و بعدها زبان بابلی آکادیتبار و آشوری سپس آرامی به ترتیب، بزرگترین زبانهای آسیمیلاسیون خاورمیانه در اعصار اولیه بودهاند. این واقعیت را میتوان در اسناد نوشتاری هیتیت، اورارتو، میتانی، ماد و پارس دید. زبان آرامی همچون زبان "اینتراتنیسیته" در دوران خود جایگاه زبان انگلیسی امروزی را داشته و بهعنوان زبان ارتباطات رسمی مبنا قرار داده میشد. بویژه به نمونههای بسیاری مبنی بر اینکه زبان آرامی یکی از زبانهای نوشتاری آریستوکراسی و بروکراسی دولتی بوده، مواجه میشویم. زبان بومی در کنار زبان آرامی با هم بکار گرفته میشدند. زبان آرامی هم در آن دوره ـ آکادی و سومری هم در دوره قبل از آن ـ زبان رسمی بوده است اما زبان بومی فقط بهعنوان وسیلهای برای ارتباطات گفتاری در میان خلق بیسواد بکار برده میشود. به احتمال زیاد طیف آریستوکرات به زبان رسمی دولتی که مزدور آن بود صحبت میکرده است. در اسناد مکتوب اورارتو میتوان این موضوع را مشاهده نمود. این وضعیت شبیه به شرایطی است که دولتمردان کشورهای وابسته اکثراً به انگلیسی و فرانسوی صحبت میکنند.
در آثار و کتیبه های پارس، زبان آرامی جایگاه مشخصی دارد. زبان آرامی در آن دوره بهعنوان زبان تجاری و دیپلماسی در تمام خاورمیانه بکار برده میشده است. در اسناد و آثار دیده میشود که آسیمیلاسیون در عرصه معماری، مدیریت دولت، ادبیات و حقوق نیز روی داده است. چنین احتمال میرود که حتی حضرت عیسی زبان آرامی دانسته است. سریانی بهعنوان شکل ملیتر زبان آرامی، یکی دیگر از ابزارهای آسیمیلاسیون است. بخاطر اینکه زبان عبرانی از حوزه نفوذ محدودی برخوردار بوده است، در مقابل آن هلنیسم در حال گسترش یعنی زبان هلنی رفتهرفته در خاورمیانه رواج پیدا کرده است. رقابت این دو زبان (عبرانی و هلنی) بسان رقابت امروزی فرانسوی و انگلیسی بوده است. هر دو هم در کردستان و بویژه در مناطق شهری به رقابت میپرداختهاند. شهر اورفا یکی از مثالهای بارز این نوع شهرها میباشد. ژرفای فرهنگی آن تا به حدی است که همه زبانهای آرامی، ارمنی، سریانی، عربی، کردی و اخیراً ترکی را تجربه کرده است. اما به علت شدت آسیمیلاسیون، ترکیبی مختلط و چندگانه (کوسموپولتیسم) مفرط بوجود آمده است. میتوان این واقعیت را از شرایط و وضعیت امروزی اورفا نیز دریافت.
جایگاه زبان سریانی در کردستان از زبان عربی که بعدها خواهد آمد برجستهتر است. میتوان این زبان را بهعنوان زبان روشنگری نامید. این ویژگی ناشی از این است که سریانیها عمدتاً ساکن شهر بودهاند. کُردها بهعنوان خلق کوماگنه از لهجههای کُردی که زبان گفتاری کوچ و روستانشینی بوده، استفاده میکردهاند. اسناد و منابع مکتوب کُردها محدود است. اما بدین معنی نیست که اصلاً وجود ندارد. شمار زیادی از آثار و شواهدی که در پایتخت میتانیها "واشوکانی" ("خوشپنار"، مابین ترکیه و سوریه امروزی، شهرهای رأسالعین و عامود) بدست آمده، نشان میدهد که زبان کُردی در سالهای 1500 ق.م بهعنوان زبان نوشتاری پروتوکُردی (کُردهای نخستین) بکار برده میشده است.
در دوره سالهای 250 ـ 300 ق.م در کردستان و در زمان پادشاهان هلنی، زبان هلنی از طرف خلقهای هلنیتبار و بویژه آنهایی که در شهرها ساکن بودند مدتی طولانی بکار برده شده است؛ به نوعی نقش زبان استعمارگر را بازی کرده است. درست بسان امروز، شهرهای کردستان براساس فرهنگ و زبان بیگانه زندگی کرده ولی خلق روستاها مطابق زبان و فرهنگ بومی خود زندگی میکنند. با ظهور اسلام، زبان عربی رواج بیشتری یافت. زبان عربی که قبلاً زبان اقوام بدوی بود، با ظهور اسلام و گسترش شهرنشینی به معتبرترین زبان و زبان ادبیات و علم تبدیل شد. عربی که زبان رسمی جنگ و اقتدار بود برتری بزرگی به دست آورد. در مقابل زبانهای آفریقایی و کلیه زبانهای شمال آفریقا تا جنوب رشتهکوه زاگرس ـ توروس بسیار قویتر شد و به زبان حاکم تبدیل گردید. فرهنگ و علم با زبان عربی پیشرفت کرده و شکلگرفتهاند. از دیگر زبانها متمایز بود. آنانی که عربی را بکار میبردند وارد بروکراسی میشدند. میتوانستند به طبقه علمی پیوسته و کار علمی انجام دهند. بنابراین زبان عربی زبان پیشرفت و منافع بود. اهمیت و موقعیت امروزی خود را نیز مدیون این واقعیت است. فارسی تأثیری به مراتب محدودتر از عربی دارد. زبان فارسی بویژه در زمان حاکمیت سلجوقیان در ایران بهعنوان زبان رسمی رواج یافت. هنگام تصرف آناتولی از طرف سلجوقیان و تأسیس دولتی به مرکز قونیه نیز زبان فارسی زبان رسمی بوده است. مولانا مثنوی را به فارسی نوشته است. ترکی هم بمانند کُردی در آن زمان در میان تودههای روستایی و عوام بهعنوان زبان و ادبیات شفاهی مورد استفاده قرار میگرفت.
زبان عربی تأثیر و نفوذ گستردهای در کردستان داشته است. نقش طبقه "ملایان" که زبان عربی را بهعنوان زبان عبادت استفاده میکردند، قابل توجه بوده است. همچنین در شهرها تمایل به شیوه زندگی اعراب بیشتر بوده است. تقلید از زندگی و فرهنگ عربی در پوشیدن لباس و زندگی روزمره تا تعیین تبار و شجره بسیار رایج بوده است. هر کس در تعریف روایتی از خاندان خود حتماً لقب و عنوان عربی به آن میچسباند؛ این تبدیل به یک رسم و سنت شده بود. عربی در عرصههای آموزشی مد، سیاست، دیپلماسی، هنر و علم حتی بر زبان فارسی که دارای پیشینه دولتی قوی بوده، تأثیر و نفوذ داشته است. تقریباً نیمی از زبان فارسی تحت استیلای زبان عربی درمیآید. کلیه خاورمیانهایها برای خود اسم و لقب عربی برمیگزینند. این برتری تا زمان ظهور دولت ـ ملتها و رشد آگاهی ملی ادامه مییابد.
گسترش و رواج نظام سرمایهداری و شکلگیری "دولت ـ ملت" باعث هرچه بیشتر آسیمیلهشدن زبان و فرهنگ کُردی شد. بر سلطه و فشار روزافزون زبانهای عربی و فارسی، فشار روزافزون زبان ترکی نیز اضافه شد. زبان و فرهنگ کُردی که در قالب اتنیسیته در اعصار اولیه و وسطی موجودیت خود را حفظ نمود، با فشارهای وارده از طرف سه زبان و فرهنگ حاکم که از امکانات روزافزون دانش و فنآوری استفاده میکرد، در معرض نابودی و ذوب کامل قرار گرفت. زبان و فرهنگ کُردی که حتی در قرون وسطی هم دارای آثار ادبی همچون "مم و زین" احمد خانی بود، از طریق فشارها و سلطه سیاسی به تدریج محدود و ضعیف شد. کُردبودن که در قالب زبان و فرهنگ جریان مییافت به مظهر شک و تردید تبدیل گشته و حتی جُرم شناخته شد. به تدریج کُردبودن نیز جرم و جنایت محسوب میشد. با اقدامات افراطی جرمـ زندانهای بورژوازی مواجه شد. پدیده کُرد و مشکلات وابسته آن در ردیف خطرناکترین جُرمها قرار دادهشدند. هر سه دولتـ ملت فارس، عرب و ترک با مشارکتی همگانی جهت وابستهنمودن کُردها به خود، به شیوههای بسیار خشونتآمیز به اعمالی فراتر از نابودی و ذوب فرهنگ و زبان کُردی اقدامکردند.آموزش کُردی بهعنوان زبان مادری در کلیه مدارس و مکاتب ممنوع شد. تنها کسانی که امکانات داشتند میتوانستند در مدارس ملت حاکم، مدرنیسم یاد بگیرند. کُرد و زبان کُردی از همه لحاظ به بیرون از مدرنیسم رانده شدند. انتشار هر نوع موسیقی ساده کُردی، کتاب و روزنامه کُردی "کُردگرایی" قلمداد شده و در زمره جُرم سیاسی قرار می-گرفت. این در حالی بود که خودشان در زبان و ادبیاتشان ملیگراییای را اعمال میکردند که هیتلر را درمینوردید. "والاترین ملت" از تئوریهایشان کم نمیشد. لقب اعراب "ملت نجیب" بود ترکبودن بهانه خوشبختبودن بود. فارسبودن، بزرگترین اصالت تاریخی بود. احساسات ملیگرایی که کاپیتالیسم برانگیخته بود به مخدری تبدیل شده بود که همه ویژگیهای عقبماندگیشان را میپوشاند.
اما با وقوع سومین موج بزرگ جهانیشدن سرمایهداری، ارزش و اهمیت یافتن روزافزون بومیبودن، بیمعنیشدن ممنوعیتهای زبانی به واسطه پیشرفت فنآوری ـ رادیو، تلویزیونـ در خارج از کشور زمینه و فرصت برای کُرد و زبان کُردی فراهم شده و در پیشرفت آن مؤثر واقع گردیدند. البته مقاومت معاصر دارای نقش تعیینکننده در بنیان این روند و پدیده بود. مقاومت ملیـ دمکراتیک باعث پیدایش هویت کُرد، زبان و فرهنگ کُردی و اعتماد به نفس شد. مقاومت و دفاع در برابر نیروهای اقتدارگرا ـ جنگطلب و نیروهای مسبب آسیمیلاسیون اجباری برای تولد مجدد زبان و فرهنگ ملی، مامایی مینمود...
برگرفته از: كتاب دفاع از يك خلق؛ اثر عبدالله اوجالان