...دشمن درصدد سوء قصد به رهبر ما بود و این عملیات پاسخی روشن برای آنهاست.
در سیام ژوئن سال ١٩٩٦ بمبی در رژهی نظامی ارتش ترکیه در محله جمهوریت شهر درسیم منفجر شد. بمبی که دلهره در دلهاانداخت نامش "زیلان" بود. زیلان خیلی آرام به میان نظامیان رفت و بمبی را که به بدنش بسته بود منفجر کرد. چندین نظامی در این بین کشته و زخمی شدند.
اقدام فدایی که زیلان انجام داد تأثیر بزرگی بر دوستان و دشمنان گذاشت و مردم مدام در موردش صحبت میکردند. چرا زیلان عملیات خود را در درسیم و در جایی که تحت کنترل سخت ارتش ترکیه بود انجام داد؟ این زن بمبآسا زیلان که بود؟ چه پیامی میخواست بدهد؟ این سوالاتی بود که مردم مطرح میکردند و بهدنبال پاسخ آن بودند.
قدرت این عملیات, قرارگاه مرکزی ارتش ترکیه را در خوف و وحشت فرو برده بود. ژنرالها و افسران ارتشی که ماهیتی فاشیستی داشت پس از این عملیات دیگر این کابوس رهایشان نمیکرد که نکند بمبی در نزدیکی آنها منفجر شود.
او که ترکیه را لرزاند و توجه همه را به حادبودن مسالهی کورد معطوف کرد زینب کناجی معروف به زیلان بود که در سال ١٩٧٢ در شهرستان ملاتیه به دنیا آمد. او فارغ التحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه "اینونو" بود که قبل از پیوستن به نیروهای گریلایی در بیمارستانی در ملاتیه کار میکرد. زیلان متأهل بود ولی همسرش در سال ١٩٩٥ در جریان فعالیتهای سیاسی دستگیر و راهی زندان شده بود. او که کودکی خود را در شرایطی مساعد طی کرده بود در سالهای دبیرستان با افکار چپ و جنبش کوردی آشنا میشود. هرچند که خانوادهی او در معرض سیاستهای همگونسازی توسط حکومت تا حدودی دچار ذوب فرهنگی شده بود اما با این وجود هنوز احساس تعلق به فرهنگ و تاریخ کورد در باطن آنها بود. زیلان در سالهای دانشگاه احساس میکند به حزب کارگران کوردستان علاقهمند است و پس از یک سال فعالیت سیاسی در آدانا در سال ١٩٩٥ از درسیم به نیروهای گریلایی میپیوندد.
اما شهید زیلان چگونه زنی بود که در مدتی کوتاه موفق شد نام خود را وارد تاریخ مقاومت در کوردستان نماید؟ دغدغهها و امیدواریهای او چه بودند که چنین ارادهی بزرگی از آن برخاست؟ پاسخ این سوالات بیگمان پیش خود زیلان است.
او در نامههایش نقاط اختلاف خود با سیستم حاکم را بازگویی میکند و تحلیلی قوی از نظام سرکوبگر و انکارگر ترکیه ارایه میدهد. زیلان درد و عذابی را که حاکمیت به ملت کورد و زنان کورد تحمیل کرده است در اعماق وجودش احساس میکند. تراژدیهایی که حاکمان به درازای تاریخ بر سر کوردها آوردهاند برای او قابل لمس است و از تاریخ آگاه است. بیشک علم تاریخ علم خودشناسی و در واقع روشنایی راه چگونه زیستن است.
زیلان در علوم انسانی, کوردشناسی و زنشناسی صاحب نظر بود و تحلیل هایی که از تاریخ کوردها انجام داده است نشان از دانش وی دارد. زیلان در اینباره می گوید :" تاریخ همواره برای کوردها برعکس نوشته شده. تاریخ کوردها رو به افول بوده, در دورهی جامعه طبیعی و دوران بردهداری کوردها نقش مهمی بر عهده داشتهاند. در میان خلقها جایگاهی داشتند اما پس از آنکه تحت سلطه امپراتوری پارس قرار گرفتند دیگر هیچ وقت قادر به رهایی ارادهی خود از دستان حاکمان نشدند.
خلق کورد صدها سال تحت سلطه ملتهای دیگر زندگی کرده و شاهد جنگ این ملتها بر نحوهی تقسیم خاک کوردستان بوده است. این عاملی بازدارنده برای پیشرفت کوردها بود که بارها برای آزادی سرزمینشان دست به قیام زدند اما رهبری که قیام را به پیروزی برساند ظهور نکرد و البته باید گفت که خیانتهای داخلی نیز مانعی در راستای پیروزی بودند. نمونه مشهود آن که در سالهای نه چندان دور روی داد نیز قیام شیخ سعید و قیام درسیم بود. خلق ما در این قیامها نه فقط خاک خود بلکه احساسات ملی و زبان مادری و تاریخ خود را باختند.
حاکمان, سیاستهای شوم خود مبنی بر ایجاد نفاق و سلطهگری را با جنگ ویژه تلفیق کردند و با هدف متلاشیکردن ملت کورد دست به نسلکشی سفید زدند. اگر انسان مشرف به تاریخ خود نباشد نمیتواند به زندگی معنا ببخشد.
شهید زیلان با اطلاعات ژرف تاریخی به برههیی که در آن زندگی میکند معنا بخشیده است. او ارزش زندگی را با معنابخشیدن به آن به نمایش گذاشته و متوجه است که این معنادهی از مسیر جنگ و مبارزات دشوار ممکن است. جستجوی آزادی در درون زیلان او را به این قناعت رسانده.
انسانهای غمخوار آزادی همیشه به اعماق تاریخ میروند و به گذشته اجازه میدهند وارد قلب و فکرشان شود. آنها میدانند آنچه که در پی آن هستند در تاریخ نهفته است و امروز حاصل تاریخ است. زینب کناجی میداند که ازدسترفتن ارزشهای انسانی مساوی با ازدسترفتن بشریت است و همچنین برایش قابل فهم است که بازیابی این ارزشها تنها در محل مفقود شدن آنها ممکن است, آنجا سرزمین تمدن دمکراتیک, کوهستانهای کوردستان است جایی که زیلان راه آن را در پیش میگیرد.
او در محلی که گنجینه در آن گم شد بهدنبال آن است و این به شیوهیی از زندگی برای زیلان در کوههای کوردستان مبدل میشود. احساسات میهندوستی او به اطلاعات تاریخی اش گره خورده و معتقد است که آزادی گمشده در سرزمین خداوندگاران با جنگ به آن خاک برمیگردد. به باور او آزادی با سقوط خداوندگاران از دست رفته و بردگی به مرور زمان بر زنان و سپس بر جامعه رفته است.
شهید زیلان عقیده خود را اینگونه بیان میکند: "شکست زنان همزمان با ظهور جامعهی طبقاتی است. سرکوب زنان در هر یک از جوامع طبقاتی ممکن است متفاوت باشد اما به هر شکل وجود دارد. نظام سلطهجو ابتدا زنان و بعد تمام جامعه را تحت سیستم بردهداری قرار داده... "
زیلان مسالهی آزادی زن کورد و آزادی اجتماعی را از یکدیگر جدا نمیداند و آگاه است که با کنارزدن زنان جامعه نیز نابود میشود. آنچه او میبیند این است که کوردها از همهی حقوق خود محروم ماندهاند, همهی عرصههای زندگی بر آنها ممنوع شده و تنها میتوانند تشکیل خانواده بدهند, خانوادهیی که در چنین شرایطی در خدمت ساختار حکومتی است...
او درک خود از مساله زن را چنین بیان میکند: پیش از آنکه مبارزات رهاییبخش ملی ما آغاز شود غیر ممکن بود که بشود از موجودیت زن و ارادهی آن سخن گفت, زنان اساسا نیست انگاشته میشدند. تلاشها برای آزادی زن در چنین شرایطی باید به اندازهی خود مساله بزرگ باشد. بیش از نیمی از جامعهی کورد را زنان تشکیل میدهند. تا هنگامی که زن آزاد نشود جامعه نیز نمیتواند آزاد شود.
زیلان حقیقت خانواده و روابط زن و مرد را روابطی بردگیساز میپندارد و آنچه میبیند این است که روابط در این چارچوب مرزهای حکومت و اقتدارگری را رد نمیکند, مردها بیشتر فرادست و زنان در حالت بردگی. او آزمون شخصی ازدواج خود را با شجاعت تحلیل میکند و به این نتیجه میرسد. استنباط دیگر او اینست هر رابطهیی که در داخل مرزهای اقتدارگران شکل بگیرد از جوهرهی انسانی خود دور میگردد.
زیلان پی میبرد ساختاری که بر پایهی نابودی ارزشهای انسانی استوار است تنها از طریق احیای دوبارهی ارزشهای ازدسترفته فرو خواهد ریخت. او اهمیت زیادی برای آزادی و پیشاهنگی زنان قائل است و میگوید اگر زن آزاد و پیشقدم نباشد هیچیک از مسایل سیاسی, فرهنگی و اجتماعی قابل حل نیستند. او دلدادەی آزادی است و مسوولیتپذیر در قبال جامعه.
زیلان به عنوان یک زن آزادیخواه و مسوول در برابر تاریخ در سال ١٩٩٥ تصمیم میگیرد برای آرمانهایش به جنگ آزادی ملحق شود آنهم از درسیم شهری که نماد مقاومت است.
درسیم که زیلان از آنجا به نیروهای گریلایی میپیوندد و پس از مدتی در آنجا دست به عملیات میزند شهری است که سابقهی پنج هزار سال ایستادگی در برابر استبداد دارد. این شهر در سالهای ١٩٣٧ تا ١٩٣٨ شاهد قتلعامی بزرگ بود و پس از آن سیاستهای بسیار شدید همگونسازی فرهنگی بر مردم آن اجرا شد. عملیات زیلان از آنجا از اهمیت بالایی برخوردار بود که درسیم را به چهرهی تاریخی خود باز میخواند و همزمان به نیروهای اشغالگر گوشزد میکرد که کوردستان جای امنی برای آنها نخواهد بود.
زینب کناجی زندگی را زیر سوال میبرد, هر لحظه در کنکاش مسایلی است که آزادی را تهدید میکند و با غور در پ.ک.ک و رهبری آن سعی در تعمیق افکار خود دارد. عشق به انسانها, زندگی و محیط زیست از دیگر خصوصیات برجسته اوست.
در آنزمان زیلان به گستردگی توطئهیی که هدفش از میان برداشتن رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان بود پی میبرد. او میدانست که ابعاد توطئه به خودروی بمبگذاری شدهیی که در سال ١٩٩٦ در پایتخت سوریه دمشق منفجر شد محدود نیست. علم به اینکه در پشت پرده یک دسیسه شوم و درازمدت استراتژیک وجود او را در فکر چگونگی خنثیسازی خطر فرو برد.
موضعگیری زیلان به این دلیل بود که رهبر خلق کورد اوجالان را ضامن آزادی کوردها و زنان میدانست و در مورد ایشان میگوید: "نحوەی زندگی رهبری حزب, فداکاری, شهامت, ژرفاندیشی, حساسیت, آیندهنگری, عقلانیت, علم, قدرت وی در تحلیل و تجارب و معلومات او در سطحی است که با رهبران دیگر قابل قیاس نیست. وی دیدگاهی دگماتیک به وقایع ندارد. رهبری حزب, انقلابهای جهان را بهخوبی تحلیل نموده و ضمن بهرهگیری از آنها و درنظرگرفتن ویژگیهای کوردستان خوانشی نوین آفریده است.
وی شناختی دقیق از سوسیالیسم دارد و طبق حقیقت خلق خود نوعی از مبارزه را ابداع کرده است. پ.ک.ک با رهبریاش به معنای واقعی خود دست یافته و پیشرفتهایی که در کوردستان حاصل شد با تلاش ایشان است. وی زمینهی دوست داشتن و اتحاد آفرین است. او در وجود خویشتن نمایهی یک انسان نوین را ایجاد کرده و نشان داده که یک انسان تا چهاندازه میتواند ترقی کند."
زیلان که قصد انجام یک عملیات فدایی در دفاع از رهبر خلق کورد دارد در مورد تصمیمش میگوید: "در حال حاضر ما زندگی قبل از آزادی را سپری میکنیم. ما امید رهایی خلقیم و باید مطابق زندگی رهبری حزب و افکار وی عمل کنیم و وظایفمان را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم. در بدو مبارزات ما, پ.ک.ک با رنج و مقاومت و قهرمانی و با ارادهمندی و باوری بزرگ شکل گرفت و مقاومت به شناسهی پ.ک.ک مبدل شده است.
میباید که از این میراث تاریخی پاسداری کنیم و ملزومات آن را به انجام برسانیم. در مرحلهی کنونی نیاز به عملیاتهای فدایی وجود دارد, این اقدام از یک سو گامی تاکتیکی خواهد بود و از سوی دیگر روحیهیی مضاعف ایجاد میکند. «دشمن درصدد سوء قصد به رهبر ما بود و این عملیات پاسخی روشن برای آنهاست.»
این عملیات روحیهی دشمن را درهم شکسته و دیوانهاش میکند, دشمن از هر سو در حصار قرار میگیرد و میهن برایشان زندان میشود. در طرف ما نیز بیش از همه مردم و نیروهای گریلاییمان روحیه و شهامت ایجاد میکند و سطح مقاومت بالا میرود. ما به دوستان و دشمنان نشان میدهیم که تا چهاندازه در راهمان ارادهمندیم, تا آنجا که حاضریم برای آزادی بمب به تنمان پیچیده و منفجر کنیم. ما با این عملیات مطالبات خلقمان برای آزادی را به همه دنیا انتقال میدهیم, باید برای ایستادگی مردممان پیشاهنگی کنیم و این جهشی بزرگ در جنگ بههمراه میآورد