لازم است خود شخصا کنگرهی وسیعی را برپا کرده و اعلان کنم که مبارزهی مسلحانه در برابر ترکیه را به پایان میرسانیم...
یادداشتهای دیدار هیئت امرالی با رهبر آپو (5)
رهبری: کسی دیگر نیست؟ آقای سری نیامد؟
دمیرتاش: خیر, نتوانست بیاید. میخواهیم که در مورد این موضوع هم بحث کنیم.
رهبری [خطاب به مسوول] : آیا با اطلاع شما ایشان نیامدند؟
مسوول: مرجع تصمیمگیری عاید ما نبود ولی باخبر بودیم.
رهبری: بسیار خب, در این مورد بحث خواهیم کرد. بفرمایید بنشینید.
رهبری: بله, خوش آمدید. چطور هستید؟
دمیرتاش: ما خوب هستیم, وضعیت تندرستی شما چطور است؟
رهبری: وضعیت سلامتیام خوب است, اینها مهم نیستند. از صبح تا بحال با رفقای دیگر گفتگو میکنیم. بر این باورند که مرحله بهطور سالمی به پیش نمیرود. با آنها گفتگویی تند داشتم. سپس مسوول آمد و با وی نیز بحث نمودیم. رفقا میگویند که "اگر در اینجا بهطور ناگهانی بیفتید و بمیرید چه کسی خبردار میشود. میگویند دو ماه است که با بیرون ارتباطی ندارید. رفقای بیرون بیانیه دادهاند که مرحله بهطور سالمی در جریان است. از کجا میدانند. البته که من به هیئت اعتماد دارم, در اینجا دیدارهایمان ادامه دارد. ولی ارتباط منظمی با بیرون نداریم. از کجا معلوم مرحله بهصورت سالمی پیش میرود؟ رفقا میگویند ممکن است بهخاطر اعتماد بیش از حدی که به شما دارند, چنین بیانیهیی دادهاند." به آنها نیز گفتم. اعتقادی اینچنینی به من بزرگترین خیانت است. داشتن اعتقادی همچون اعتقاد به خدا نسبت به من از خیانت نیز بدتر است. نمیگویم که دولت نقش بازی میکند, بلکه از شیوهی برداشتی اشتباه سخن میگویم. مثلا مگر ساواش بولدان را یکشبه نربودند و مفقود نکردند؟ چه کسی میتوانست پیشبینی کند, مگر نه؟ داشتن اعتقادی خدایی نسبت به من فلاکتآور است, در سیاست تا حد صفر نزول میکنید. من فردی سیاسی هستم. [خندهکنان] هر لحظه امکان دارد مرا در اینجا بکشند. [خطاب به پروین] ساواش چند روز ناپیدا بود؟
پروین: رهبرم یک شب.
رهبری: ساواش سیاسی هم نبود, اما وی را کشتند. من سیاسی هستم, ممکن است مرا بکشند. حتی میتوانند این کشور را به کشور کودتاها مبدل سازند.
مسوول: یعنی اگر به فرض بگوییم. چونکه چنین چیزی وجود ندارد, اشتباه برداشت نشود.
رهبری: البته که من برای مثال میگویم. فرض کنیم که قاتل من یکونیم کیلومتر آنسوتر است. یاوری به مندرس میگوید که "قربان, ارتش در حال ترتیبدادن کودتاست." مندرس میگوید "ارتش من چنین کاری نمیکند." در حالیکه اگر در آن روز برای این استخبارات ارزش قایل میشد آن بلایا سرش نمیآمد.
دمیرتاش: رهبرم, اظهارات ما در این چارچوب است که مرحلهی اول بدون رویدادن مشکلی ادامه دارد. اما حق با شماست, برای شما امکانی جهت برقراری ارتباط وجود ندارد.
رهبری: این مهم را بدین جهت میگویم که در سیاست, 24 ساعت مدتزمانی طولانی است. همچون یک درس بیان میکنم. شما رییس یک سازمان هستید. اعضای شما دستگیر و کشته میشوند که در گذشته هم رخ داد. بایستی بهطور مداوم, پیگیر سازمانتان بوده و هوشیار باشید؛ همیشه شکاک باشید. هم شما و هم KCK بیانیه میدهید که "مرحله بهطور سالمی به پیش میرود." بایستی این موارد را با آنها گفتگو کرده و جوابش را بیاورید. عاقبت مندرس و اوزال در میان است. اگر بدین شیوه سیاست کنید, در ترکیه چندان نمیتوانید موفق شوید. صبح به رفقا هم گفتم اگر شما نیز در بیرون میبودید همان کار را انجام میدادید, مگر نه؟ گفتند بله, ما نیز به شما باور داریم که همان کار را انجام میدادیم. انگار آنها هم میخواستند با شما صحبت کنند. دیدار نکنید زیرا آنها حرفهای بسیار خطرناکی میزنند.
دولت مرا میآزماید و من نیز دولت را. من با اعتماد به BDP و قندیل سیاست میکنم. به نیروی ذاتی و اندوختهی روشنفکریام باور دارم. خواه مرا به بازی بگیرند و خواه بیش از حد اعتماد کنند, برای من فرقی ندارد. من به خود و نیروی ذاتیام باور دارم. قندیل همچون ملائکه به من پایبندند ولی اینطور نمیشود. حال گفته میشود که مرحله به سرعت پیش خواهد رفت. حال آنکه مساله, سرعت نیست. اگر AKP جدی باشد زیرمجموعهها را تشکیل داده و با شما در ارتباط خواهد بود. در غیر این صورت, در پی نقشه است. دیگر مسایلی چون نحوهی برخورد با هیئتها, منعکردن سری و مسالهی احمد را حل کردم. شما مشخص کنید که چه کسانی برای هیئت مناسب هستند, وزارت دادگستری تنها امور اداری را بهجای میآورد. جناب نخستوزیر بایستی بداند که اگر چنین عمل کند, مرحله پایان خواهد یافت. میدانم که شما تا چه اندازه نسبت به این وضعیت ناراحت شدهاید. بسیار خب, در اینجا به من بیاحترامی نشده, دیدار انجام داده و میدهیم. ولی روابط شما سالم نیست. لاابالی برخورد میکنند, اینطوری نمیشود.
مسوول: اگر گفته شود لاابالی, برای وکلا ناحقی میشود. آنها هرگز کاری نمیکنند که نسبت به آنها چنین برخورد شود.
رهبری: پیش از این رییس دادستان بورسا آمد. به وی گفتم که حتی برادرم محمد نمیآید؛ جزو خانوادهام است, حتی به او هم اجازه نمیدهید. در واقع, سه سال است که نیامدن وکلایم را بنا به پروسه, به مشکل تبدیل نکردم و صبر نمودم. گفتم که آیا کاری که حالا انجام میدهید, کاملا برخورد با یک اسیر نمیباشد؟ پس مرا مانند گروگان نگه میدارند. روز سوم ژانویه که محمد آمد این هشدار را به او دادم: گفتم که بعد از چند هفته در صورتی که شرایط آبوهوا و موارد مشابه آن نامساعد نباشد و تو را به اینجا نیاورند, دست به مقاومت بزنید؛ یعنی اگر نیاورند بدین معناست که مشکلی وجود دارد. این را به عنوان مثال میگویم.
متاسفانه در این مقطع, مرتکب کوتاییهایی شدیم. بایستی از این پس, روابطتان را با AKP اصلاح کنید. بایستی ظرف هر پانزده روز یکبار هیئتی از شما بیاید. سرعتبخشیدن به فعالیتهایمان امری ضروری است. بایستی بهطور مداوم با AKP در مقام هیئت دیدار داشته باشید. نه تنها هر دوی شما, بلکه رفقای دیگر نیز میتوانند بیایند. سه الی چهار نفر را مشخص کنید. اگر گفته شود که "این و آن را دوست ندارم", کار به پایان میرسد, آشکارا میگویم.
مسوول: قربان, اینها موضوعاتی هستند که با گفتگو به آسانی حل میشوند. در واقع بر این باورم که تا این اندازه نیازی به بزرگنمایی آن وجود ندارد.
رهبری: در اینجا رابطهی با دولت را من بر عهده میگیرم و شما نیز بایستی رابطهی حکومت را مدیریت کنید؛ مسوولان نیز در این رابطه با شما همکاری کنند. مدتزمان میانگشتی پانزده روز میباشد. بجز رویدادن موردی غیرعادی, خرابشدن وضعیت آب و هوا و ... بایستی با این فاصلهی زمانی سازگار باشند. یک ماه و نیم است با بیرون ارتباطی ندارم. به این فکر افتادم که در اینجا به وضعیت ناچیزی درافتادهام. بسیار عصبانی شدم. فقط امیدوارم که با کمک دولت نیز اینها درست میشوند. چونکه رابط اساسیام شما هستید.
دمیرتاش: رهبرم, قابل درک است, ما نیز نظر جداگانهیی نداریم.
رهبری [با آرامشی بیشتر]: بله, به گمانم مواردی هست که بایستی گزارش دهید.
دمیرتاش: در راه که میآمدیم مطلع شدیم که مادر خانم گولتان وفات کردهاند.
رهبری: راست میگویی؟ بهنام من تسلیت عرض کنید.
دمیرتاش: ما میخواهیم کپی هر یک از نامههای KCK و KJB را به منظور تایید نامههایی که به دست شما رسیدهاند به شما نشان دهیم. آیا برای شرایط شما در اینجا تغییری صورت میگیرد؟ آیا جای شما تغییر داده خواهد شد و یا از ساختوساز و ... بحث کردند؟ زیرا با وزیر دادگستری دیدار کردیم. گفت که ساختوساز مکانی سهاتاقه برای شما در حال اتمام است.
رهبری: خیر, در حال حاضر تغییر چندانی در کار نیست, ولی بایستی انجام گیرد.
دمیرتاش: بهرغم ایستار مصرانهی ما هنوز هم حکومت با حزبمان و هیئتها دیدار انجام نداده است. حال آنکه میگویند درهایشان بسته نیستند ولی برخورد غیرجدیشان ادامه دارد. در واقع, شما به این موضوع اشاره کردید.
رهبری: بله, طبق حرفهایی است که با هم زدیم.
دمیرتاش: قبول ندارم اسامی رفقایی که در درون هیئت جای خواهند گرفت به بحث گذاشته شود. امروز ما بنا به احترام نسبت به شما و مرحلهیی که به پیش میبرید آمدیم, اما در واقع نخواستیم که بیاییم.
رهبری: میدانم, بایستی از این پس چنین برخوردی انجام نگیرد.
دمیرتاش: کنفرانس صلح و دموکراسی در آنکارا برگزار شد. ابلاغیهی پایانی آن را به مدیر تحویل دادیم. هر چند طبق انتظارات ما نبود اما به لحاظ نتیجهگیری مفید بود. بهواسطهی فراخوان آشکار شما برای نخستین بار بود که مشارکت بسیار خوبی در این کنفرانس از محافل و شخصیتهای مختلف صورت گرفت.
رهبری: آیا اندکی عجله نشد؟
دمیرتاش: در واقع, جهت رفع سریع بههمریختگی فکری و ازهمپاشیدگی محافل چپ و دموکرات زودتر برگزار شد. رفقا در نظر داشتند که نخستین کنفرانس اینطور باشد که شاید در پاییز دومین آن نیز برگزار شود.
رهبری: بهنظرم بایستی نهادی مانند نهاد نظارت دایمی تشکیل میشد.
دمیرتاش: در واقع, تشکیل هم شد و کنفرانسی نبود که بدون برنامه و هدف برگزار شود. حتی نهادهایی تشکیل شد که فعالیتها و تصمیمات آن را پیگیری کند. همچنین نخستین کنفرانس زنان خاورمیانه در دیاربکر برگزار شد. ابلاغیهی پایانیاش را به مدیر تحویل دادیم. از ترکیه و بیش از بیست کشور زنان حضور داشتند. گفتگوها و نتایج آن مفید بود.
رهبری: چند مهمان خارجی وجود داشت؟
پروین: جمعا 400 نفر شرکت کردند که 200 نفر آن خارجی بودند. من نتوانستم حضور بیابم, چون با یادبود ساواش مصادف شد.
رهبری: یک مسالهی لیلا بازتاب یافت, آن چه بود؟
دمیرتاش: مابین او و لیلا خالد جروبحث شده بود. هنگامی که لیلا زانا گفته بود "ما به مبارزهی خلق فلسطین احترام میگذاریم, ولی دولت اسراییل هم حق زیستن در منطقه را دارد و بایستی این را پذیرفت", جروبحث به میان آمده بود.
رهبری: برای چه لیلا خالد با این مخالفت میکند! در واقع, آیا سازمان رهاییبخش فلسطین, دولت اسراییل را قبول ندارد؟ مگر از راهحل دودولتی بحث نمیکند؟ البته اگر لیلا زانا اندکی از آزمون سیاسی آنجا آگاه میبود, میتوانست جواب خوبی بدهد. فاطمه کاشان کیست؟
دمیرتاش: فاطمه کاشان یکی از سخنرانان جنبش زنان میباشد. در DÖKH وظیفهدار است.
رهبری: این DÖKH چیست, متعلق به کیست؟
دمیرتاش: همانطور که مجلس زنان BDP از نهادهایی تشکیل شده, این جنبش نیز یک تشکیلات بالایی آن است. از رفقای ما هستند.
رهبری: اگر اشتباه نکنم فاطمه کاشان نامهیی برایم نوشته بود. اهل کجاست؟
دمیرتاش: اهل دیاربکر.
رهبری: معلوم است که از اندوختهیی فکری برخوردار است, سلام برسانید. یوردوساو چطور است؟ به او نیز سلامم را برسانید. همسرش عمر, رفیقی بسیار گرانقدری بود. قهرمانانه مقاومت کرد و بهخاطر اینکه تسلیم PDK نشد به شهادت رسید. ای کاش شهید نمیشد, بسیار ناراحت شدم. هماکنون "یوردوساو" مشغول چیست, آیا در جایی فعالیت میکند؟
پروین: در HDP فعالیت میکند.
دمیرتاش: آیا موضوع دیدار گروهی متشکل از رؤسای هیئت خردمندان با شما مطرح شد؟ با رییس دادگستری دیدار کردیم. زیرا آقای هاکان اظهار داشتند که چنین چیزی را در نظر دارند.
رهبری: نمیدانم,البته زیاد طمعکار نیستم. اگر به حد کافی عاقل میبودند باید ابتدا با من دیدار میکردند. اگر بخواهند به جناب نخستوزیر گزارش بدهند نیز بایستی با من دیدار به عمل آورند. چندان مایل نیستم ولی مخالف هم نیستم. بهطور قطع, سوالاتی دارند که از من بپرسند, البته که من هم جوابهایی خواهم داشت؛ همهی پاسخهای این مرحله نزد من نهان است.
مسوول [خطاب به دمیرتاش]: به خاطر اینکه شما از وزیر سوال کرده بودید گفته است. [خطاب به رهبری] اگر به یاد داشته باشید ما نیز در اینجا به اطلاع آقای هاکان و شما رسانده بودیم.
رهبری: ما در اینجا بهواسطهی دولت فعالیتی انجام میدهیم. [رو به مسوول] البته زیاد شرح نخواهم داد. این رابطه تا زمانی مشخص از طریق دولت ادامه خواهد داشت. فعالیتی بسیار بنیادین و تعیینکنندهیی خواهد شد. در این رابطه از شما درخواستی خواهم داشت. در دیدار بعدی اسامی 25 نفر را بیاورید. بایستی لیستی باشد متشکل از, البته تنها خردمند هم نگوییم, بلکه از هر قشر جامعه باشد, جامعهی مدنی را دربر بگیرد و افرادی سرشناس هم باشند.
دمیرتاش: آیا افرادی مثل حسن جمال و چنگیز چاندار جزو افرادی هستند که به این مساله مشغول شوند؟
رهبری: نخیر, چندان آنطور هم نیست. بایستی شخصیتهایی باشند که بتوانند اندکی گفتگویی ژرف و انعطاف فکری انجام دهند. افرادی از اقشار مختلف میتوانند باشند؛ ارمنیها, علویها, غیرمسلمانها, جانبداران قانون اساسی و امثال آنها.
پروین: مثل میدهات سنجار.
رهبری: احمد اوزر, مسعود یایان و ملا بوشرا نیز جای بگیرند. همانطور که مرا مورد انتقاد قرار میدهند و میگویند "با ترکهای مسلمان توافق کرد و ما را از یاد برد", بایستی چنان فعالیتی باشد که اینگونه انتقادات را نقش برآب کند. بایستی نامهایی باشند که بتوانند در برقراری سازش میان خرد دولت و خرد مدنی موفق عمل نمایند. پاسخی خواهد بود برای کسانی که شارلاتانی و اخلالگری میکنند. البته این لیست را بدین صورت آماده نکنید و بگویید آپو خواهان بوده. نوشتههای نازان [اوستونداغ] را میخوانم. استراتژی صلح را بسیار خوب درک کرده. زنی است که در این موضوع مرا به خوبی فهمیده. هر روز با وی مشورت کنید. در واقع, عضو نهاد مشاورهتان باشد. میگویم که بیشکچی را هم بنویسید, ولی در موضوع ملت ــ دولت وامانده, چندان هم مایل به درک اندیشهی مدرنیتهی دموکراتیک ما نیست.
مسوول: التبه این فعالیتی است که نیاز به تکمیلشدن (مصممکردن) دارد.
دمیرتاش: یعنی میگویید که هنوز وضعیت او را روشن نکردهایم.
مسوول: بله, هنوز تکمیل نشده است.
دمیرتاش: حتما که مخالف نیستید.
مسوول: تازه مطرح شده, هنوز مشغول گفتگو هستیم.
رهبری: این امر, فعالیتی است که همهی این فعالیتهایم را یکپارچه خواهد کرد. من پیشنهادی ارایه دادم و امیدوارم که تحقق یابد. در غیر این صورت, به نحو دیگری فعالیت نخواهم کرد. بیش از پنجاه جلسه با دولت انجام دادم. دیگر بایستی وارد مرحلهی تصمیمگیری شویم. شما لیست را آماده کنید.
دمیرتاش: لیست رفقای محکومی را که به اینجا نزد شما خواهند آمد به وزیر تحویل دادیم. رفقا لیست را آماده نمودند. اسامی بنا به انتظارات شما آماده شد. اکنون وزارت آن را بررسی کرده و تصمیم خواهد گرفت.
رهبری: اگر کارها طبق روال معمولیشان پیش بروند ممکن است برای سکرتری نیاز به رفقا داشته باشم. میبینید که نمیتوانم یادداشت کنم. شاید درخواست کنم چند نفر از آنها را که در بیروناند بیاورند. امیدوارم رفقایی باشند که کار با رایانه و امثال آن را بلد باشند. در میان رفقای مرد, رفقای بسیار توانمندی به لحاظ تئوریک وجود دارند. حال نتوانستم نامشان را به یاد آورم. ولی اگر اینگونه مناسب دیده باشند مشکلی نیست. اما بایستی رفقایی باشند با ارادهیی محکم. کسی بهراحتی نمیتواند شیوهی مرا تحمل کند. [خندهکنان] رفقای نزد من چهار سال است تازه توانستند با من سازگار شوند. گاها کسانی بودند که به سطح خودکشی رسیدند. رفقایی که میآیند بایستی سرزنده و فعال باشند. بیآنکه به تنگ آیند, بایستی بهطور حرفهیی کار کنند.
دمیرتاش: صباحت تونجل[1] عرض سلام داشت. میخواهد بر سر این گفتگو کند که آیا بهعنوان عضو HDP خوب است که در انتخابات غرب [ترکیه] شرکت کند؟
رهبری: خیر, شرق و غرب ندارد, بایستی یکی باشد. ببینید حال سیاست در ترکیه رنگ باخته است. ملیگرایان هم میخواهند خودشان را عقب بکشند. کوردها سالیانی است که بهطور کافی بیدار گشتهاند. حال نیز ترکها در غرب بیدار میشوند. آیا درست در این مقطع لازم نیست که HDP را فعال ساخت؟ مشارکت در انتخابات بهعنوان یک حزب شرق [ترکیه] ممکن است BDP را با مشکل روبهرو سازد.
دمیرتاش: در واقع, با توجه به اینکه HDP بهطور کافی آماده و سازمانیافته نیست و بهصورت حزبی شناختهشده درنیامده, تا حدودی آن را ریسکدار دیدیم. برای همین گفتیم که با BDP وارد شویم.
رهبری: چرا سالهاست قادر به سازماندهی نبودهاید؟ چرا صباحت, سری و ارطغرل نتوانستند سازماندهی کنند؟ میبایستی زحمتکشان و علویها سازماندهی میشدند. تا حد امکان, مردم کورد را جذب نمودیم. از این پس اندکی دشوار است. بنا به پیشبینی سیاسیام, اگر تا حدودی مردم ترک نیز جذب شوند, میتوان سد 15 درصدی را پشتسر گذاشت. میتوان از ترکها نیز پنج درصد آرا را دریافت نمود. اگر سری میآمد وی را مورد انتقاد قرار میدادم. پیشتر به فاتح آلتایلی گفته که خود را از سیاست بازنشست خواهد کرد. حال آنکه اینچنین نمیشود. اگر چنین چیزی در میان باشد نیز بایستی سیاسی برخورد کرده و نباید آشکارا بیان کند.
دمیرتاش: آیا میتوانید تمامی تحولات و رویدادها را پیگیر باشید.
رهبری: تا حدودی. این CHP حزبی کودتاگر و کلاسیک است. بایستی BDP بماند و همچون حزبی با شکلبندی کوردی ادامه بدهد. اما بایستی در حزبی دیگر با فرمی بالاتر تلاقی یابد. رفتهرفته BDP میتواند به یک حزب کادر و حزبی ایدئولوژیک مبدل شود. ولی بایستی حزبی عملی نیز باشد که بتواند از ادیرنه تا حکاری را مورد خطاب قرار دهد. این امر فایدهیی باورنکردنی دارد. رفقایی که در اینجا هستند نیز چنین نظری دارند. با قندیل نیز مشورت کنید تا ببینیم آنها چه فکری دارند. اجازه ندهید کسانی جهت استفاده از این فرصت بوجودآمده برخیزند. باید به ملیگرایان, CHP و MHP فرصت نداد.
دمیرتاش: در واقع, بهدلیل نتایجی که جنگ بهبار آورده سازماندهی BDP در غرب دشوار شد. رهبرم, البته به اندازهی کافی نتوانستیم موفق شویم.
رهبری: اما اکنون امکان بیشتری وجود دارد. نتایج مرحلهیی که با دولت بدان دست یافتهایم, بیشتر محسوس خواهد شد. به زاراکاوغلو و ویسی ساریسوزن سلام برسانید. آنها بهتر میتوانند افکار ما را به اقشار مختلف, علویان و ارمنیها بازتاب دهند. البته علیحیدر و قرهسو هم مینویسند, میتوانند بیشتر هم بنویسند. در جلسهی آینده این موضوع را باز مورد بحث قرار خواهیم داد. دچار شوونیسم سازمانی نشوید, هیچ سازمانی هم دچار نشود. بایستی زیر سد [انتخاباتی] باقی نمانید.
دمیرتاش: رهبرم, آیا نامهیی خواهید نوشت؟
رهبری: در واقع اگر وقت بماند [ضمن نگاه به مسوول] میتوانم بنویسم. و یا در عرض چند روز نوشته و به دست شما میرسانم.
مسوول: شاید یک هفته یا ده روز طول بکشد.
رهبری: در این صورت, بار دیگر که شما بیایید آن را آماده میکنم. نامهی مفصلی خواهم نوشت.
پروین: رهبرم, به شرح گزارشم از قندیل ادامه بدهم. بجز قرهسو همه در جلسه مشارکت کردند. یک شب نیز با رفقای زن در KJB ماندم. با KJB جلسهیی برگزار کردیم. برای شما عرض سلام و محبت داشتند. حول مرحلهی نو جلسات گستردهیی را برگزار کردهاند. YJA STAR نیز شروع به عقبکشاندن نیروهایش کرده است. در رابطه با گروههایی که میآیند نیز مراحل آموزش و گردهمایی را در نظر گرفتهاند که در نامهشان نیز بدان اشاره کردهاند.
رهبری: بله, خواندم. از رفقای قدیمی چه کسانی حضور داشتند؟
پروین: با رفقایی که نزد شما ماندهاند نیز دیدار کردم. سوزدار اوستا, برفین سرحد, روناهی سرحد, سولبوس پری و فاطمه. رفقایی که پس از دستگیری شما ملحق شدهاند نیز حضور داشتند, با آنها نیز دیدار کردم.
رهبری: باز هم به قندیل بروید. این بار در رابطه با رفقای قدیمی معلومات میخواهم. میخواهم بدانم چه کسانی از آنها ماندهاند.
پروین: بسیار خب رهبرم, میروم و معلومات خواهم آورد.
رهبری: زنان بایستی در کنفرانسها نیز شرکت کنند. بخشهای مربوط به زن در کتاب "رهیافت ملت دموکراتیک"ام را در برنامهریزیهایشان قرار دهند. این موارد را بهطور شفاهی نقل کنید. برای آنها نامهیی مفصل خواهم نوشت. برابری و آزادی با حل مسالهی زن میسر میگردد. انقلاب ما در همان حال, انقلاب زن است. از بردگی زن گذار صورت خواهیم داد. این یک انقلاب طبقاتی نیست. انقلاب زن انقلاب پیشاهنگ میباشد. در این باره اندیشههایی دارم که در آینده خواهم نوشت. وضعیت زنان وحشتناک است؛ بیکار هستند. زنان بهدلیل بیکاری به جاهای دیگری میروند. بایستی از نو خودسازی کنید. زن بایستی آزاد و جسور باشد. زن را در بیرون از زندگی قرار دادهاند. البته که اگر زن را سرکوب کنی, همچون ماشین جوجهکشی آن را سرکوب کنی, حاکم خواهی شد. [زن] نمودی از جامعهی نوسنگی میباشد. مردی که زنش را به این وضعیت درمیآورد فرومایه است. دختران را آموزش دهید. دختران آموزشدیده نیز مردها را آموزش دهند.
دمیرتاش: رهبرم, قرار بر این بود که این بار با شما عکس بگیریم, ولی دوربین عکاسی وجود ندارد, میخواهیم که دفعهی بعد عکس بگیریم.
مسوول: جدای هویت مسوولیتیام حرف میزنم. فردا, پسفردا هیئت خردمندان نیز درخواست گرفتن عکس خواهد کرد, آنگاه اینها را چه خواهیم کرد؟
دمیرتاش: البته با وزیر بحث کردیم, مشکلی نیست.
رهبری: آیا بایستی از وزیر اجازه بگیریم؟ عکس میگیریم, اینها مواردی معمولی هستند. ولی این بار نمیشود, اینگونه با ریش و فلان نباشد. به هیئت گفتم که اینگونه با من حرف میزنید, در واقع من آزادترین فرد ترکیه هستم. نمیتوانید حقوق محکوم را در مورد من اجرا کنید. حداقل از لحاظ تئوریکی اینگونه میباشد, اجرای آن اندکی وقت میخواهد. اگر دست به فعالیت مهمی زدهام پس بایستی دارای آزادی عمل باشم. اگر قوانین مانع هستند, شما فکری برای اینها بکنید, شما با من حرف بزنید. جان دوندار میخواهد مستندی بسازد, در آینده باید چنین مواردی باشند.
دمیرتاش: KCK و KJB نیز درخواست دیدار مستقیم با شما را دارند.
رهبری: البته اگر به تمامی روند عادیشدن پیش برود, لازم است خود شخصا کنگرهی وسیعی را برپا کرده و اعلان کنم که مبارزهی مسلحانه در برابر ترکیه را به پایان میرسانیم. قانون وضع خواهند کرد و ما نیز در قانون جای خواهیم گرفت. شما بیانیهیی منتشر کردید مبنی بر اینکه "دومین مرحله به پایان رسید".
دمیرتاش: خیر, گفته بودم که احتمالا مرحلهی اول در ماه ژوئن تا اواسط جولای به اتمام برسد.
رهبری: بله, همین بیانیه. تاریخ را اشتباه میدهید, برای همین عصبانی میشوم. شما در آنجا مرتکب خطا شدید.
دمیرتاش: برای چه رهبرم؟ در واقع تاریخ مذکور تاریخی نیست که من مشخص کنم, پیشبینی KCK میباشد.
رهبری: خیر, من در نامهام تاریخ یکم ماه ژوئن را مشخص کرده بودم. یعنی چه اولین مرحله در آن تاریخ به پایان رسید؟ مهم, برقرارکردن شرایط بیدرگیری متقابل است. این را نیز برقرار نمودیم, مگر نه؟ شش ماه است که حتی یک نفر نمیمیرد. نیمی از آنها عقبنشینی کرده و نیمی مانده, که مهم نیست. برقراری همیشگی شرایط بیدرگیری حایز اهمیت است. از من این را خواستند و من نیز انجام دادم. هنگامی که ده تن از رفقا در لیجه به شهادت رسیدند من اینجا در حال انجام دیدار بودم. پیشتر هم که در پیانیس انفجار رخ داد, در حال انجام دیدار بودم. بهشهادترساندن سکینه و رفقایش... در واقع چنین مواردی وجود دارند که همیشه از اینها بیزارم. الان انسانها نمیمیرند, این را برقرار ساختیم.
هیئت میگوید که بایستی مرحله سریعتر پیش برود. ممکن است که حق با آنها باشد. عادیشدن یعنی دربرگرفتن تمام اعضای KCK در درون قانون. این را به هیچوجه درک نمیکنند. [به مسوول نگاه کرده و با عصبانیت ادامه دادند] سرسریها... بسیار خب, چگونه خشونت به تمامی متوقف خواهد شد, آیا این پارادوکس نیست؟ بدون واردکردن غیرقانونیها به درون قانون, چطور انجام خواهید داد؟ پیشتر برای قانون عقبنشینی نیز اینگونه عمل کردند. گفتند که وضع این قانون از طریق مجلس دشوار است. اگر قانون وضع نشود من PKK را تصفیه کنم؟ در واقع امروز در اینجا میخواستم این رابطه را قطع کنم, ولی منتظر هستم. AKP مرا چه میپندارد؟ من در تلاش برای بهپایانرساندن خشونت هستم. آنها که باشند میگویند "اگر قانون را وضع کنیم, PKK را مشروع خواهیم کرد". از دست AKP بسیار عصبانیام.
مسوول: در واقع بایستی برخی اقدامات مثبت انجامشده را نیز دید. تاریخ نیز تا اواخر ژوئن بود.
رهبری: بهپایانرسانیدن کامل خشونت, چیزی بود که از من خواسته شد و من نیز این را برقرار نمودم, مرا به اشتباه درک نکنید. میپرسند که اگر حکومت گامی برندارد چه اتفاقی میافتد؟ شما نیز میگویید که گریلا دوباره برنمیگردد. این را نگویید, بهلحاظ سیاسی این امر پاسخی عملی ندارد. اگر حل نشود, آیا انسانها حق دفاع از خویش را ندارند؟ گیاهان و حتی موجودات بیجان از حق دفاع برخوردارند.
مسوول: البته که شما در رابطه با احتمالات سخن میگویید. ولی اگر من کسی میبودم که برای بار اول با شما دیدار میکند, ممکن بود که این مهم را به اشتباه درک کنم.
رهبری: تمام موجودات دارای سیستم تغذیه, تولیدمثل و دفاعی هستند. با پرداختن بیشتر به فلسفه نیز برای شما شرح خواهم داد ولی نمیپردازم. بایستی کتاب "دفاع از یک خلق"ام را با دقت بیشتر بخوانید. به عنوان نمایندهی یک حزب چگونه میتوانید از خلق دفاع بهعمل آورید؟ بایستی متوجه خطرات باشید. در دیدار پیشین گفتم که تا آخرین حد از دختران شما دفاع خواهم کرد. ولی شما چگونه در برابر حملات از آنها محافظت خواهید کرد؟ مطمئنم که گروههای ویژهیی هستند که برای کشتن آنها بیتابی میکنند. اینها را برای مثال بیان میکنم. اگر این را انجام دهند شما را چطور رنجیده خواهند کرد, آیا میتوانید درک کنید؟ حتی قادر نخواهید بودید سرپا بمانید.
دمیرتاش: بسیار خوب میفهمم.
رهبری: جناب نخستوزیر گفت که "مبارزهی فکری انجام دهیم." بسیار خب, انجام دهیم. در اعلامیهی نوروز آمده, من نیز مناسب دیده و نوشتم. میگوید که خشونت نباشد. نباشد, بسیار خب. میگوید که بجای آن به سیاست دموکراتیک بپردازیم. آیا پرداخته شد؟ خیر. هنوز هم قوانین مانع هستند. شما نیز به عنوان سازمان آماده نیستید. بایستی بیشتر آماده شوید.
فردا کوردها در سوریه چگونه از خود دفاع خواهند کرد؟ اگر نیرو نداشته باشی, کشتار بهراه خواهند انداخت. به اردوغان گفتم: اگر اسد اطرافش را محاصره کند و شما نیز بهعنوان دولت درها را باز نکرده و کمک نکنید, آنگاه با انجام توافقی موقت, با اسد نیز پیمان خواهم بست. البته که به هر صورتی که بتوانم از خودم دفاع کنم, همانطور دفاع خواهم کرد.
اگر بههمین شکل, احداث پاسگاه, به عضویتدرآوردن مزدوران نو و ... در کار باشد مرحله به پایان میرسد. [خطاب به مسوول] این را به حکومت بگویید. برای چه واحدی از کوردها در بنیهی ارتش ترکیه جای نداشته باشد؟ در گذشته وجود داشت, سپاه کوردها تشکیل میشد. کوردها تا قرن نوزدهم اینگونه از خودشان دفاع میکنند. تمامی این موارد را با دولت گفتگو خواهم کرد. بله, بیدرگیری ادامه خواهد داشت. وقتی فرد فقیر چیزی را پیدا میکند, از فرط خوشحالی نمیداند چکار کند؛ AKP بایستی مثل آن فقیر برخورد نکند.
شما نیز بایستی در چارچوب اقتصاد کمونال, برای مشکلات اقتصاد اجتماعی منطقه راهحل بیابید. نوشتههای احمد پلدا را میخوانم. بسیار خوب مینویسد. بلافاصله وی را به عنوان مشاور اقتصادی نزد خودتان بیاورید و از نظرات وی بهره بجویید. شهرداریها بایستی در رابطه با این موضوع تامل کنند. شرکتها به منطقه سرازیر میشوند. شما نیز بایستی دارای سیاست اقتصادی باشید و برای بیکاری و فقر راهحل بیابید.
مسوول: اگر میخواهید اندکی جمعبندی کنید, احتمال دارد که سوءتفاهمهایی پیش بیاید.
دمیرتاش: نگران نباشید, ما از جناب اوجالان شناختی بینهایت خوب داشته و درک صحیحی داریم؛ رفقای قندیل نیز همینطور.
رهبری: البته مرحله از این حیث ادامه دارد, بیدرگیری هم ادامه دارد. بر این باورم که امور را با دولت به پیش خواهیم برد. [خندهکنان] شما نیز از این پس چنین حرفهای ارزانی نزنید. گفته نشود که اوجالان اعلان جنگ کرده و ... میکوشم کارها را بهطور عمیقی به پیش ببرم. به وزیر دادگستری سلام برسانید. بسیار ناامید نیستم ولی عصبانی شدم. لازم است که ما نیز تدبیر اخذ کنیم. در این انتخابات محلی میتوان با ساریگول توافق کرد. اگر با AKP به توافق برسیم با او نیز ممکن است. ما در کلانشهرها به هر کسی که رای بدهیم او برنده میشود. دادوستدهای پرجانبهیی را میتوان انجام داد. مثلا AKP از شهرداری استانبول ده هزار کادر به ما بدهد.
پروین: آیسل توغلوک درخواستی دارد. در موقع ارزیابی وقایع دانشگاه دجله از وی انتقاد گرفته بودید. گفته بودید که سیاستشان پشیزی نمیارزد. میخواهد خودش را اصلاح کند, لذا میپرسد که در کجا اشتباه کردم.
رهبری: آن موقع گفته بودم. اگر بمب اشکآور به سرش برخورد میکرد چه میشد؟ ما نمیخواهیم دومین حادثهی سکینه را تجربه کنیم. آن گفته را برای همه بیان کردم. همه بایستی دقت کنند. مثلا روز گذشته مردم در شرناخ به بالای تپهیی رفته و مابین گروهی که عقبنشینی میکند و سربازان منتظر مانده است. اینها کارهای خطرناکی هستند. اگر ارتباط قطع شود رابطه به پایان خواهد رسید. اگر پانزده روز دیگر نیامدید بدانید که کارها رو به وخامت گراییده است. در نتیجه, شما میتوانید تصمیمتان بگیرید, نمیگویم که الا بجنگید. بایستی محمد و وکلا هم بیایند.
در برابر ایران دقت کنند. برای هر احتمالی آماده باشند. قاسملو و شرفکندی را بهیاد آورید. KCK سیاستش را مشخص کند. امکان دارد که اردوغان را ترور کنند, کودتا بشود, هر اتفاقی ممکن است. برای کنفرانس دیاربکر و بروکسل نیز به نام من پیامی بنویسید. با مد نظر قراردادن هشت مبدا, پیشنهادات حلمان را ارایه کنید. به کنگرهی درسیم بروید. سلام ویژهام را به مردم درسیم و علویان برسانید. لطفا علویان مرا به اشتباه درک نکنند. به کمال بلبل سلام برسانید. پیامی کوتاه برای مطبوعات بنویسید و هنگام رفتن بخوانید. (ایشان خطوط کلی متنی را که در بیرون خوانده خواهد شد پیشنهاد کردند.) روز خوش, به امید دیدار.
اگر کارها به سلامتی پیش برود, درخواستهایی در رابطه با سکرتری خواهم داشت. نمیتوانم یادداشت کنم, شاید چند نفر را از بیرون درخواست کنم.
[1] نمایندهی حزب دموکراتیک خلقها در مجلس ترکیه و سخنگوی کنگرهی جامعهی دموکراتیک.